چیزی به تولد یک سالگی من نمونده، 10 بهمن یک سالم تموم میشه ... آخیش بالاخره بزرگ شدم!! دوست دارم جشن تولدم خیلی خاص باشه، البته نمی دونم مامانم چه نقشه ای داره هیچی که به من نمیگه!! ولی فکر کنم یه خبرهایی باشه چون بعضی وقت ها تلفنی یه چیزهایی به دوستش میگه ولی من به این گوشی تلفن حساسیت دارم تا می بینم تلفن دستشه حمله می کنم بهش ... آخه عجیب خوشمزه است! خیلی تلفن خوردن رو دوست دارم!!! راستی خاله ساناز اگه افتخار میدی و وبلاگ منو میخونی زودتر بیا تبریز آخه مامانم منتظره تو بیایی آش دندونی برام بپزه، سی و دو تا دندونم داره کامل میشه خبری از تو نیست .... این هم چند تا عکس از من در موقعیت های مختلف: 1. وای خدای بزرگ! این دیگه کیه؟...